محبوب من!ای درشتی چشمهای سیاهم از تو،که بسکه به راهت خیره ماندم و نیامدی،به قدر چشمهای گاو گشاد ماند و درشت شد!
.
زیبای من!ای همه خطوط اطراف لبم ارمغان از تو،که بسکه در نبودت خندیدم تا چروک های جا مانده زیر پلکم،یادگار از بی خوابی های ناشی از بی تابی های لحظه های بی تو بودنم به چشم خلق الله نیاید،لب های کوچکم به خنده گشوده شد و گشاده ماند و چروک خورد!
.
آرام وجودم،لحظه به لحظه نامت بر زبانم جاریست که دردِ معده ی بی صاحب شده ام لحظه ای قرارم نمی دهد.چه خوب که ناله نفرین بر هر دوی ما بی اثر می ماند!
.
عشق ابدی من!از ازل با تو آغاز شدم و با تو ابدیتی خواهم ساخت که دست هیچ کفتاری حتی به جنازه ی عشق ما هم نرسد!
ذره ذره تنت را خواهم سوزاند و از خاکسترت بر پلک سرمه خواهم کشید تا چشمهای زیبایم از این هم زیباتر شوند!
.
می بینی؟آنکه سر حرفش هنوز هم ایستاده،منم،که از آغاز گفتم:تا پایان،روی دو چشم من جا داری ماهِ من!
.
89.4.9
ماری