۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

تو هجی کن مرا!

با تو هستم!تو که لبخند را مهمان لبهایم کرده ای و چشمانم را میزبان برق شادی،
دلم را از نو آفریده باشی انگار و خیالم را در گهواره ی کودکیهایم خوابانده باشی که اینطور آرامم گرفته...
.
با تو که خنده ات دلیل خنده ام شده و حضورت سبب دوباره "من" شدنم،
انگار که از نو زاده باشی مرا آن لحظه که زنگ صدایت نامم را هجی می کرد: م ا ر ی
.
89.8.9
ماری

۳ نظر:

علي انشاء گفت...

مثل هميشه عالي بودي

Mary گفت...

نامم را دوست دارم وقتی تو بنامی اش!!!
عالی بود

Unknown گفت...

تو به لبخند دل خوش نكن ،‌اگر سبب لبخند تو لبخند من است پس منتظر مرگ لبخندم باش زيرا هر لبخندي را پايانيست مي خواهم بماني نمي خواهم با لبخندم بميري نمي خواهم هجي كنم "م ر و " زود است كه در گهواره كهنسالي آرام بگيري بمان با شاديو غمم لبخند بزن .......بخند