سلام ماري من اشعارت رو دوست دارم. اما خواستم يه پيشنهاد بهت بكنم. مخاطب امروز بخصوص در اشعار كوتاه (كه از قوائد مينيمال نويسي پيروي ميكنه)نياز داره چند پارامتر جذبش كنه. 1- اصل قافلگيري (پرنده اي كه نداند آزادي چيست از باز ماندن در قفسش سرما ميخورد)
2- بازي با كلمات (صفر ها را بستند تا به خارج زنگ نزنيم از شما چه پنهان ما از درون زنگ زده ايم) اكبر اكسير
3- كاربرد كلمات تازه
(اينجا تهران است شهر آپارتمانهاي بلند و ديوارهاي نازك شهر ارگاسم هاي بي فرياد)
4- ساختار شكني در كلام ( استفاده از عبارات شوك دهنده)
(این خانم که راه میرود که به مغازه میرود که پیراهن میخرد این خانم که چانه میزند که لبخند میزند به سادگی دندان نشان میدهد مادر ِ مردی را گا... است این خانم به راحتی ِ چانه زدن آدم سرگردان میکند)
عليرضا روشن
-------------------------- من همين مثالها رو در ترانه هم ميتونم برات بيارم. اگر سعي كني اين نكات رو به كار ببري... اشعارت قوي تر هم خواهد شد
خنده ات بوي سيب مي دهد از آن سيبهاي فرانسوي كه بچه بودم ... بچه بودم و در آرزوي گاز زدن به يكي از آن سيبها در خيالم چه لطيف و چه شيرين روزي كه شد و گاز زدم ديدم چه خيال پوچي صفت و ترش بودند مثل همه عشقهاي كه آرزوشان مي كردمو اينبار ديگر نخواستم تجربه شان كنم مثل لبخندت آرزويش شيرين تر است (بخند)
۳ نظر:
سلام ماري
من اشعارت رو دوست دارم.
اما خواستم يه پيشنهاد بهت بكنم. مخاطب امروز بخصوص در اشعار كوتاه (كه از قوائد مينيمال نويسي پيروي ميكنه)نياز داره چند پارامتر جذبش كنه.
1- اصل قافلگيري
(پرنده اي كه نداند آزادي چيست
از باز ماندن در قفسش
سرما ميخورد)
2- بازي با كلمات
(صفر ها را بستند تا به خارج زنگ نزنيم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زده ايم)
اكبر اكسير
3- كاربرد كلمات تازه
(اينجا تهران است
شهر آپارتمانهاي بلند و ديوارهاي نازك
شهر ارگاسم هاي بي فرياد)
4- ساختار شكني در كلام ( استفاده از عبارات شوك دهنده)
(این خانم که راه میرود
که به مغازه میرود که پیراهن میخرد
این خانم که چانه میزند
که لبخند میزند به سادگی دندان نشان میدهد
مادر ِ مردی را گا... است
این خانم
به راحتی ِ چانه زدن
آدم سرگردان میکند)
عليرضا روشن
--------------------------
من همين مثالها رو در ترانه هم ميتونم برات بيارم.
اگر سعي كني اين نكات رو به كار ببري...
اشعارت قوي تر هم خواهد شد
این خیلی خوب بود ..
عالیییییی
خنده ات بوي سيب مي دهد
از آن سيبهاي فرانسوي كه بچه بودم ...
بچه بودم و در آرزوي گاز زدن به يكي از آن سيبها
در خيالم چه لطيف و چه شيرين
روزي كه شد و گاز زدم
ديدم چه خيال پوچي
صفت و ترش بودند
مثل همه عشقهاي كه آرزوشان مي كردمو
اينبار ديگر نخواستم تجربه شان كنم
مثل لبخندت
آرزويش شيرين تر است (بخند)
ارسال یک نظر