۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

ستودنی

عاشقانه هایم بوی نا گرفته اند،گرچه سعی کرده ام هر بار با قلمی نو بنویسم،بر کاغذی نو،با لبخندی که انگار تصنعی و تکراری نیست و اما،عذرم در همین حد موجه که چشمهای تو هنوز همان رنگست و نگاهت در طی گذشت این چند سال همانطور تازه و گیرا در خاطرم پیداست.
.
تقصیر از من نیست که گندمگونِ پوست تو پاییز و تابستان نمی شناسد،که رنگ موهای روشنت زیر آفتاب بی رمق زمستان هم خرمائیست.
.
تقصیر از من نیست که تا پلک می زنی،مژگانت روی هر پلک از عسلِ چشمهایت والس می رقصند و مدهوشم می کنند طوری که حتی نامم را هم از خاطرم برده اند به دفعات!
.
تقصیر از من نیست که در درگاه خداوند هم بین مقربین و محرومین تفاوت از زمین تا آسمان بوده!
.
فرشته ی مقرب خدا!پروردگار برای آفرینش تو چندین بار هنر خودش را ستوده!؟
.
89.6.3
ماری

۵ نظر:

Pedram Penhan گفت...

نقصیر از من نیست...

پیام ذکری گفت...

سلام ماری جون

لذت بردم از هنر نوشتارت و آفرین به این احساسات قوی و جمله بندیهای زیبات دوست دارم کتابتو تهیه کنم ولی چند وقتیه به شهر کتاب سری نزدم ،
کارت عالیه

قربانت پیام ذکری

من گفت...

خیلی خیلی

نرگس گفت...

سلام مارال جون
من تو رو از کتابت شناختم
کتابت رو یه روز نشستم و تا آخر خوندم حدس زدم باید وبلاگ داشته باشی اینه که توی گوگل اسمت رو نوشتم و اومدم اینجا
خیلی قشنگ می نویسی
شادباشی

مارال ایمانی تبار گفت...

پدرام: ...
پیام:مرسی عزیزم
من: !
نرگس:ممنونم عزیزم،نظر لطفته