۱۳۸۹ فروردین ۱۱, چهارشنبه

در عجبم!

در عجبم از خداوندی خدا،که بین این همه صدا،چطور گاهی صدای بنده ای را می شنود و دست یاری به سوی نیازش دراز می کند،
و گاهی از درون سکوتی بی انتها،صدای فریادهای طلب را نمی شنود!؟
.
در عجبم از خداوندی خدا،که چگونه به زیر سقف آسمان جمع آورده جماعتی را که دو به دو قادر به تحمل یکدیگر زیر سقف خانه هایشان نیستند!؟
.
در عجبم از خداوندی خدا،که گاهی حضور دارد،عریان تر از حقیقت،پررنگ تر از تمامی رنگها،و گاهی چنان پنهان می شود که از لا به لای ابرها هم چشمهایش پیدا نیست.
.
در عجبم از خداوندی خدا،برای خلق دنیایی که بسیار کوچک است در نظر بنده های در ظاهر بزرگش!و در ظاهر بزرگ است به چشم بنده های خرد و کوچکش.
.
در عجبم!
.
89.1.11
ماری

۹ نظر:

Mental Stripes گفت...

اندكي صبر
خدا هست ما چشمانمون رو ميبنديم

هـ. ز.ز. گفت...

خداوند نیز مانند هـ. ز.ز. از این پست در عجب است!

هـ. ز.ز. گفت...

عجب

حسین دل پیشه گفت...

یه بنده خدایی میگفت اگه من هر لحظه کنارت باشم و هر لحظه جلو چشمت باشم بعد از یه مدت دیگه منو نممی بینی و احساسم نمی کنی

و خداوند تعجب کرد از بنده ای که خدای به این عظمت رو ندید و عظمتی رو که از خرد ترین بنده اش هم روی بر نداشت حس نکرد

آلفا چارلی گفت...

عجب نباشه

آلفا چارلی گفت...

عجب نباشه

Rasool گفت...

برای بنده های خدا، همه کارای خدا عجیبه.از کدوم کارش متعجب نشدی همونوبنویس

Rasool گفت...

برای بنده های خدا، همه کارای خدا عجیبه.از کدوم کارش متعجب نشدی همونوبنویس

amirinia گفت...

در عجبم که بنده ایم و بنده جهل ... چرا که صدای خدا را نمی شنویم و او را به نشنیدن متهم می کنیم و کوریم تا زمانی که چشم داریم و وقتی نابینا می شویم میبینیم آنچه او داده بود و من همچنان در جهل خود در عجبم....

راستی من آدمی عجیب هستم از عجب آباد دنیا